دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
هیچ وقت قرص هایی که حال آدم را خوب می کنند
جای "خوب هایی" که دل آدم را قرص می کنند، نمی گیرند.
عزت الله انتظامی
خاطرات استاد عزتالله انتظامی
من عزت هستم، عزت یدالله، بچه سنگلج...
ایده این گفت و گو و عکس خاص، «چهار نسل انتظامی» ،کمی قبل از نوروز
امسال و برای شماره ویژه نوروزی به ذهنم آمد. با استاد در میان گذاشتم،
مطلوبشان نبود، پذیرفتم و صبر کردم.
نمیدانستم چه کسی را جانشینشان کنم. تا اینکه در میانه بهار امسال، وقتی
در آلمان برای سومین مرتبه(پس از گاوخونی و حکم) در فیلم زادبوم (ابوالحسن
داودی) همبازی ایشان بودم، پیشنهاد را دوباره مطرح کردم و ایشان نیز با سعه
صدر فراوان پذیرفتند و بالاخره اندکی پیش از سالروز تولدشان این مهم انجام شد.
در هنگام صحبت، همانقدر که حواسم به پرسیدن سوالهای کمتر پرسیده شده بود،
مایل بودم که استاد خسته نشوند. هیچ وقت تصور نمیکردم که 93 دقیقه بدون وقفه
صحبت کنیم. در این میان بینهایت سپاسگزار خانواده محترم آقای مجید انتظامی و
به خصوص دختر مهربانشان هستم که مرا یاری دادند.
در آخر، این مقال را در تابلوی افتخاراتم ثبت میکنم و آن را مدیون آقای بازیگر
سینمایمان هستم که محبتشان شامل من کوچک شد و امیدوارم که از این مصاحبت
راضی بوده باشند. آمین.
گل و سکهُ نقل و نبات ، رو سرش غوغا میکنه
عروس با اون تورِ سپید ، دستشو پیدا میکنه
صورتش چون برگِ گله ، ناز به این دنیا میکنه
گل بریزین رو عروس و دوماد ، یار مبارک یار مبارک باد
گل بریزین رو عروس و دوماد ، یار مبارک یار مبارک باد
لالا لالا
چو کمنده گیسویِ بافته ی تازه عروس
چه قشنگِ پیرهنِ تافته ِ تازه عروس
اون که شاده شادوماده
از چشاش شادی میباره
پای خنچه با یه غنچه
دست تو دست داره
گل بریزین رو عروس و دوماد
یار مبارک باد مبارک باد
برای دانلود آهنگ روی لینک زیر کلیک کنید
گر چه مستيم و خرابيم چو شب های دگر
بـاز كن سـاقی ِ مجلس ، سر مـينای دگر
امـشـبـی را كـه در آنيم غـنيمت شـمريم
شايد ای جـان نرسيديم به فـردای دگر
مست مستم مشكن قدر خود ای پنجه غم
من به ميخانه ام امشب تو برو جای دگر
چه به ميخانه چه محراب حرامم باشد
گر به جز عشق توام هست تمنای دگر
تـاروم از پی يــار دگری مـی بـايـد
جز دل من دلی و جز تو دلارای دگر
گر بهشتی است ، رخ تست نگارا كه در آن
ميتوان كرد به هر لحظه تماشای دگر
از تو زيبا صنم اين قدر، جفا زيبا نيست
گيرم اين دل نتوان داد به زيبای دگر
می فروشان همه دانند عمادا كه بود
عاشقان را حرم و دير و كليسای دگر
عماد خراسانی
میگفتـ جاهل که بودمـ عمر عزیزمـ هدر شد توی صفـ سینماها
میگفتـ امروز دیگه نقش مهمی ندارمـ توی تئاتر شماها
میگفتـ ده سال ــر روز راه دواخونه ها رو ترکـ موتور گریه کردهـ
از اون سر چاله میدونـ تا این سر توپخونهـ با توپـ پر گریه کردهـ
میگفتـ ما مرغ شامیــم حالا یا بزم عروسی یا مجلس سوگواری
میگفتـ فرقی نداریم فرق ما دو تا شبیه اسبـ کالسکه استـ و گاری
میرفتـ و میگفتـ پشتـ لبخند سه در چهارمـ قسط عقبـ مونده دارمـ
میگفتـ از من گذشته می رفتـ و میگفتـ امشبـ مهمون ناخوندهـ دارم
ای چرک رو اسکناسا
ارابه ی ناشناسا
پیکان دلتنگـ بابا
بار تلمبار موندهـ
از شهـر و از یار موندهـ
قربانی جنگـ بابا
من تو رفاقت تا ته خط می رم بلانسبت تف می کنم
به هرچی نمک نشناس و بی معرفت
ناصر خان ملک مطیعی
روحت شاد
آهای شومایی که فک می کنی لات بودن به خط و خال و جای تیزی و گزنه و چاقوست...
داااشِ من! لاتی به مرام و معرفته!
وگرنه همه لات بودن!لاتی به اینه که به کسی که از خودت ضعیف تره یا سنش کمتره گیر سه پیچ ندی و بیخیالش شی!
ولی اگه پاشم افتاد دیدی طرف مردم آزار بود و زدنش ضعیف کُشی نبود،
تو رووش واستی و حقشو بذاری کف دستش!
رو تک درخت خونه یه یا کریم نشسته
با زخم تیر صیاد بال و پرش شکسته
زارو پریشون شده تاب و توون نداره
دیگه توی وجودش یه ذره جون نداره
منم یه نیمه جونم منم بی همزبونم
قصه ی بی کسی رو یه عمریه میخونم
غم دلمو شکسته غم به دلم نشسته
کسی تو این زمونه به عشقم دل نبسته
تو خوب میشی پر می گیری دوباره
به یار خود سر می زنی دوباره
منم که باید شب و روز بسوزم
یه عمری چشمامو به در بدوزم
غصه نخور یاکریم دوباره پر می گیری
اگه بشی ناامید به دست غم می میری
برای دانلود آهنگ روی لینک زیر کلیک کنید
بدی این روزگار اینه که, تا وقتی غالبی همه کنارتن
ولی وای به حال مغلوب که همیشه تنهاست..!
#پهلوانان_نمیمیرند
مشاهده کلیپ کریم آق منگول
کریم آقامونم بوود
کریم کدوم کریم
کریم آق منگول
می شناسیسش !!؟؟
برای دانلود کلیپ آق منگول روی لینک زیر کلیک کنید
از آجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است .
انها که لب گشودند ؛ خورده شدند
انها که لال ماندن ؛ می شکنند.
دندانساز راست میگفت:
پسته لال؛ سکوتش دندان شکن است..
«حسین پناهی»
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
زندگینامه حبیب
حبیب محبیان ازخواننده های قدیمی ایرانی بود که در سال 1360 به دلیل ممنوعیت خواندن، مجبور به ترک ایران و اقامت در لس آنجلس آمریکا شد اما در سال 1388 با درخواست او و دخالت دولت احمدی نژاد به ایران برگشت.
حبیب درگذشت
آلبوم "مرد تنهای شب" نخستین و معروفترین اثر حبیب است که در سال 1356 منتشر شد.
حبیب به هنگام مرگ، ۶۳ سال داشت.
آلبوم ها
مرد تنهای شب (۱۳۵۶) - ۱۹۷۷
سلام همسایه (۱۳۵۷) - ۱۹۷۸
آفتابمهتاب (۱۳۶۳) - ۱۹۸۴
همراز (۱۳۶۷) - ۱۹۸۸
خورشیدخانوم (۱۳۶۹) - ۱۹۹۰
آخه عزیزم چی میشه (۱۳۷۱) - ۱۹۹۲
صفر (۱۳۷۳) - ۱۹۹۴
بزن باران (۱۳۷۵) - ۱۹۹۶
کویر باور (۱۳۷۸) - ۱۹۹۹
خداوندا (۱۳۸۰) - ۲۰۰۱
خانه کوچک (۱۳۸۱) - ۲۰۰۲
جوونی (همراه محمد) (۱۳۸۳) - ۲۰۰۴
خودشه (همراه محمد) (۱۳۸۵) - ۲۰۰۶
ایران بانو (۱۳۸۷) - ۲۰۰۸
با ما زمونه نامهربونه هر دل که می بینی دریای خونه
آسمون الهی ویرون گردی بریزی به هم و پریشون گردی
آسمون ستاره ی بختم کوره خونه ی خراب قلبم بی نوره
آسمون چه دشمنی ها که به جون من نکردی
به مراد من نگشتی آخ الهی که نگردی
روی پیشونیم اگه بخونی نوشته آب از سرم به خدا دیگه گذشته
کجا برم این همه درد و غم را به کی بگم درد و غم دلم را
با ما زمونه نامهربونه هر دل کی می بینه دریای خونه
برای دانلود آهنگ با ما زمونه روی لینک زیر کلیک کنید
در زندگی همیشه چیزهای کوچکی ست که بتواند خاطرات را زنده کند
چیزی که بتواند برای ساعتی تو را درگیر گذشته های دور و نزدیک کند
و باعث شود آهی از سر حسرت بکشی
یا لبخندی از بابت یک یادآوری شیرین چهره ات را روشن کند
چیزی به کوچکی یک عکس خانوادگی.
یک تصویر قدیمی از خانه ی مادربزرگ
به همراه تمام کسانی که روزگاری کنار هم بزرگ شدند و پیر شدند
و همین تصویر ساده چه داستان هایی که با خود به خاطرت نمی آورند!
مثل قصه ی شبهای عید که همه ی فامیل طبق یک قانون نانوشته قرار میگذاشتند
برای یک دور همی ساده و دلنشین که حتما قبل از غروب همگی آنجا جمع شده باشند
که بچه ها به پشت گرمی سایه ی حمایت آن خانه ی امید
تا می توانستند شیطنت می کردند و آتش می سوزاندند
که مشق های فردا و کارهای مانده فراموش میشد
یک سو عطر چای و بخار سماور بلند بود
و سوی دیگر حرف ها و سخن های خانوادگی
و نگاه عاشقانه ی مادربزرگ که چه لذتی می برد از دیدن آن جمع و شلوغی خانه
هنوزهم همه دورهم جمع می شویم .
کمتر، کم رنگ تر، بی صداتر!
با یاد کسانی که جایشان خالیست.
بیائید در این روزهای پایانی سال
بیاد عزیزانی باشیم
که سال ها از آنها خاطراتی خوش داریم
...یاد و خاطره ی این عزیزان...
سبز
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
سلام عزیزان
سلام هموطنان ایران عزیزمان
سلام بر همه هموطنانی که امشب منت بر دل و دیده ما گذاشتید
آمده اید که صدای هنرمند خوش صدا و مردمی و ورزشکار خودتان را
بعد از سالها دوری در این دیار غربت از نزدیک بشنوید
و با احساس خواننده محبوبتان جواد یساری غبار غمی از دل های عاشقاتان بزدایید
امشب می خواهد با صدای خسته اش باز هم برایتان بخواند و شب زیبای شما را چراغانی کند
فضای کوچک میزبان امشب ما را به قلب بزرگ عاشقتان ببخشید
متشکرم
تو مثل طلوع خورشید گاهی سرخی گاهی زردی
تو مثل دوا می مونی که واسه شفای دردی
تو مثل هوا می مونی تو خودت زندگی هستی
به شراب سرخ نابی که من داده ای مستی
واسه مهربونی تو الهی که من بمیرم
توی لحظه های آخر دستای تو رو من بگیرم
الهی الهی الهی الهی من بمیرم
بمیرم که شاید بیایی دستات و بگیرم
برای دانلود روی تصویر زیر کلیک کنید
دو رفیق
دو رفیق در راهی گذر می کردند تا این که به محله کثیف و بدنام شهر رسیدند.
یکی از آن ها اصرار زیادی داشت که شب در آن محل به عیش و عشرت بگذراند ،
اما آن دیگری با وی مخالفت شدیدی کرد و از او خواست که از نیت اش دست بکشد.
متاسفانه نصایحش کارگر نشد و به ناچار دوستش را ترک گفته و با خشم و رنجش
فراوانی از آن جا دور شد. فکربه عمل زشت رفیقش او را بدجوری آشفته خاطر کرده
بود، بنابراین تصمیم گرفت که به معبدی رفته و به سبب اجتناب از گناهی که
مرتکب نشده بود. تشکر کند و کمی کتاب مقدس بخواند.اما وقتی به معبد داخل شد،
اصلا نتوانست از فکر رفیقش رها شود و دائم عمل درستی که خود انجام داده بود
را با کار زشت رفیقش مقایسه می کرد و او را در ذهنش مورد شماتت قرار می داد.
از طرفی آن رفیق خطاکار که به سمت یکی از آن اماکن پست گام بر می داشت،
عمل زشت خود را با تقوی و پرهیزکاری رفیقش مقایسه می کرد و به شدت
در خود احساس حقارت می کرد. در همین زمان زمین لرزه سختی به وقوع
پیوست و همه چیز و همه کس را به کام زمین فرو برد .
بلافاصله ماموران بهشت و جهنم مشغول کار خود شدند، چرا که
سرشان بسیار شلوغ بود. رفیق اول که در منطقه پست شهر جان داده بود توسط
کارکنان بهشت از زیر آوار در آورده شد و با احترام خاصی به سمت بهشت
هدایت شد. او ناگهان از دور دید که دوست پرهیزگارش
در میان ماموران جهنم اسیر و کشان کشان به سمت جهنم برده می شود.
بلافاصله سوال کرد که :
" بایستی اشتباهی رخ داده باشد . "
چرا که دوستش را لایق بهشت می دانست ؛ اما فرشته ای به او پاسخ داد :
" هیچ اشتباهی رخ نداده ! ما فقط دستورات را اجرا می کنیم. "
اما او هم چنان بر سوال خود اصرار می کرد و از مامور بهشت می خواست
که برایش توضیح دهد. مامور پاسخ داد : " در لحظه وقوع زلزله هیچ گناهی
از سوی تو رخ نداده بود، اما فکر تو دائم پیش زهد و تقوی
دوستت و معبدی که او در آن مشغول دعا بودمی چرخید ...و اما
ذهن رفیقت با تحقیر تو و امثال تو، مدام حول و حوش این فکر بود که
چگونه دیگران می توانند به راحتی گناه کنند و راه خطا بپیمایند "
و ادامه داد :
" تحقیر و خرد شماری دیگران و خود را برتر دانستن،
کلید دروازه جهنم برای دوستت شد "
خواستم ازت جدا شم سرد و بی اعتنا شم
اما فریبم دادی تا که به پات فدا شم
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
وقتی که می گریم زیر لب می خندی
با یکی دو بوسه لبمو می بندی
وقتی که می گریم زیر لب می خندی
با یکی دو بوسه لبمو می بندی
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
با غضب نگام نکن هستیمو تباه نکن
با دروغ بوسه هات هی منو سیاه نکن
با غضب نگام نکن هستیمو تباه نکن
با دروغ بوسه هات هی منو سیاه نکن
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت
صداقتت را میگذارند پای سادگیت
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت
و
آنقدر تکرار میکنند
که خودت باورت میشود
که تنهایی و بیکس و محتاج...!
همیشه جایی برو که تحویلت میگیرن ،
نه جایی که دعوتت میکنن،
چون گاهی اوقات این دعوت بر سر
اجبار است نه بر حسب علاقه
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز ...
"رام" باش،
ولی "شیرِ رام" باش!
"موشِ رام" که باشی،
هر وقت هر کس میل مبارکَش
بکشد، له ات می کند!!!
"شیرِ رام" که باشی،
همه حواسشان هست...
عارف لرستانی که بیشتر به عنوان بازیگر طنز مجموعههای تلویزیونی شناخته میشود،
صبح 26 فروردین 96 در سن ۴۶ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.
به گزارش«دیارباران»،عارف لرستانی متولد ۱۵ بهمن ۱۳۵۰ در کرمانشاه، بازیگر تئاتر و تلویزیون بود
که با مجموعه جنگ ۷۷ به کارگردانی مهران مدیری پا به عرصه بازیگری گذاشت و
پس از آن در چندین مجموعه دیگر از جمله قهوه تلخ با او همکاری کرد.
فوت لرستانی به قدری ناگهانی و غیر منتظره بود که بلافاصله هنرمندان و
چهره های مطرح کشور اینستاگرام هایشان به آن واکنش نشان دادند.
پرویز پرستویی: متاسفانه با آغاز سال نود و شش
همکار عزیزمان عارف لرستانی ،ازبازیگران خوب طنز کشورمان هم به دلیل سکته قلبی به دیار باقی شتافت
درگذشت ایشان را به خانواده محترمش وجامعه هنری تسلیت عرض میکنم.
روحش شاد ویادش گرامی
در آن صبح سترون سرد پاییزی
نیستان سوخت، دستان سوخت
هم این خونیاگر آیین مستان سوخت
بنال ای قمری کوکو زن افسانه های دور
بنال ای بی نوا تنبور
تو ای از جفت هم پرواز خود تا جاودان محجور
بنال ای بینوا تنبور
به سوگ زیر و بم غم ناله های
مطربی پرشور، بنال ای بینوا تنبور
به سوگ بی قراری های آن شیدای شهر آشوب
به سوگ آخرین شیدایی شهر غریب عشق
ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور
ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور
بنال ای بینوا تنبور
» ترانه سرا ( نیما باربد )
ﺑﯿﺒﯿﻦ! ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺸﻦ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ،
ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺭﻡ،
ﯾﮑﯽ ﺍﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺳَﻮﺍﯼِ ﺗﻮ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ .
ﺍﻓﺘﺎﺩ؟؟
قدیـــــما لباسِ "رفاقـــــت" ، "معرفـــــت" بود
اما جدیدا "منفعـــــت" ، جای"معرفـــــتو" گرفته..
سلامتــــــــــی "رفقایـــــی که"
که هنـــــــــوز لباس کُهنِشـــــون تـنـشونه...
میشه پرنده باشی اما رها نباشی میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی
حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی
ترسیده باشی از کوچ، اوج رو ندیده باشی واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی
تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی
دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی
میشه پرنده شی اما رها نباشی می شه دلت بگیره اسیر غصه ها شی
حالا که آسمونم دنیای تازه ای نیست اون وقت یه جا بشینی محو گذشته ها شی
ترسیده باشی از کوچ، اوج رو ندیده باشی واسه یه مشت دونه اهلی آدما شی
تو سایه ها بمونی درگیر سایه ها شی مفهوم زندگی رو از یاد برده باشی
دلت بخواد دوباره از ته دل بخونی از ترس ریزش اشک غمگین و بی صدا شی
شب بلند استو قلندر بيدار
ديواربلند استو پاسبان هم بسيار
خنجر كشم رخنه كنم بر ديوار
ياكشته شوم ياكه ببينم رخ يار
گر يار مرا خواهدو من يارم را
دشمن سگ كيست بر هم زند كارم را
متن آهنگ حبیب بنی آدم
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد اورد روزگار نماند دگر عضوها را قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
چو عضوی به درد آورد روزگار نماند دگر عضوها را قرار
بنی آدم ادم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
واعظی پرسید از فرزند خویش،
هیچ میدانی مسلمانی به چیست؟
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید زندگیست
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن هم ارمنیست!
پروین اعتصامی
گردی از راهی نمی خیزد، سواران را چه شد
مرده اند ازبیم یاران، نامداران را چه شد
جز صدای جغدها چیزی نمی آید به گوش
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
ازهجوم کرکسان شوم قلب من گرفت
بلبلان،قرقاولان،کبکان،هزا ران را چه شد
دور تا دور من از دشمن سیاهی می زند
دوستان ما کجا رفتند، یاران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
هر کجا سوز زمستان است وتاراج خزان
روح تابستان عطر نوبهاران را چه شد
زیر سم لشکر ضحاک پشت من شکست
کاوه لشکرشکن کو، شهسواران را چه شد
لشکر توران به قلب سرزمین ما رسید
رستم و گودرز کو، اسفندیاران را چه شد
خشک سالی در زمین بیداد و غوغا می کند
بخشش هفت آسمان کو، بادوباران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد
قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد